Web Analytics Made Easy - Statcounter

فریب مردی متاهل را خورده بود و با باور عشقی خیابانی، کاخ آرزوهایش را در کارگاه خیال نقش می‌زد، اما ناگهان تار و پود زندگی درهم پیچید و از او قاتلی ترسناک ساخت. با گذشت چند ماه از صحنه‌ای که «عروس جوان» را به آتش کشیده بود هنوز هم در دنیای کودکانه سیر می‌کرد و باور نداشت دست به چه جنایت هولناکی زده است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

..

به گزارش  خراسان، این دختر نوجوان که اواخر سال گذشته از منزل فرار کرده و با ادعا‌های دروغین و هوس آلود مردی متاهل، درگیر ماجرا‌های تلخی شده بود، به سوالات خبرنگار درباره سرگذشت خود و این جنایت وحشتناک پاسخ داد.

آن چه می‌خوانید نتیجه گفت و گوی یک ساعته با وی در پشت میله‌های بازداشتگاه است.

نامت چیست؟

مرضیه

چند ساله هستی؟

۳ ماه دیگر وارد ۱۷ سالگی می‌شوم!

ترک تحصیل کرده ای؟

نه! هنوز مشغول تحصیل بودم که این ماجرا‌ها رخ داد.

شغل پدرت چیست؟

او در یکی از مراکز سوخت رسانی کارگری می‌کند.

در مقطع دوم متوسطه درس می‌خواندی؟

وقتی کلاس نهم را قبول شدم معدلم ۱۹.۵ بود، اما به درس و مدرسه علاقه زیادی نداشتم با وجود این کتاب‌های سال دهم را گرفتم و نوبت اول را هم در امتحانات رشته انسانی قبول شدم، ولی بعد از آن از خانه فرار کردم و ...

چرا از خانه فرار کردی؟

چون در خانه با مادرم اختلاف داشتیم. او مرا درک نمی‌کرد و بر سر هر چیز بیهوده‌ای با هم مشاجره و دعوا می‌کردیم. او از هر رفتار من ایراد می‌گرفت من هم به خاطر لجبازی کل کل می‌کردم.

مگر توچه کار‌هایی را دوست داشتی که مادرت مانع می‌شد؟

او فقط به من گیر می‌داد که فلان کار را نکن یا فلان کار را بکن! من دوست داشتم آرایش کنم! با دوستانم بیرون بروم! در فضای مجازی باشم! ولی او مدام مرا دعوا می‌کرد ...

بعد از فرار از خانه، کجا رفتی؟

ابتدا به آن معنی معمول «فرار» نکردم و می‌خواستم مدتی از خانه خودمان دور باشم، اما بعد ماجرا‌ها به گونه دیگری رقم خورد. حدود آبان ماه بود که با خودم گفتم مدتی به خانه خواهرم می‌روم که در چناران زندگی می‌کرد و بعد که شرایط بهتر شد به خانه بازمی گردم.

اهل کجایی؟

در یکی از مناطق قوچان به دنیا آمدم که قبلا روستا بود، اما الان به یک شهر تبدیل شده است.

چرا از خانه خواهرت فرار کردی؟

من حدود یک ماه در منزل خواهرم ماندم و پدر ومادرم نیز از این موضوع خبر داشتند، اما بعد متوجه شدم که خواهرم به خاطر شوهرش خیلی معذب است. این بود که به طور ناگهانی تصمیم به فرار گرفتم و به مشهد آمدم.

پدرت به دیدارت می‌آید؟

بله! او می‌گفت در خانه خواهرت بمان و همان جا سرکار برو! ولی من نخواستم بیشتر از آن در خانه خواهرم بمانم.

در مشهد کسی را می‌شناختی؟

با دختری به نام «ن» در فضای مجازی آشنا شده بودم. منزل آن‌ها در بولوار رسالت مشهد بود. ابتدا با هم درباره برخی موضوعات مورد علاقه صحبت می‌کردیم تا این که به پی وی (صفحه خصوصی) او رفتم و با ارسال عکس و مشخصات با هم دوست شدیم.

یعنی بعد از فرار از خانه خواهرت به منزل دوستت رفتی؟

بله! چون خیلی با هم صمیمی شده بودیم.

پدر و مادر آن دختر چیزی نمی‌گفتند؟

«ن» فرزند طلاق بود. پدر و مادرش از هم جدا شده بودند و او با مادرش زندگی می‌کرد. با وجود این، مادر او هم مخالفتی با حضور من نداشت، چون خودش سرکار می‌رفت و «ن» در خانه تنها بود.

هزینه هایت را چگونه تامین می‌کردی؟

آن دختر برایم خرج می‌کرد. من پولی نداشتم.

تا به حال دستگیر شده ای؟

بله! زمانی که در منزل «ن» به سر می‌بردم یک روز با هم بیرون رفته بودیم که پلیس گشت انتظامی ما را در بولوار طبرسی شمالی دستگیر کرد. آن روز مادر «ن» آمد و او را تحویل گرفت و به خانه بازگشت، اما پدر من که با تماس ماموران انتظامی به مشهد آمده بود به قاضی گفت که دخترم مرا اذیت می‌کند و به خانه نمی‌آید. من هم گفتم دوست ندارم به خانه خودمان بروم که در نهایت مرا به بهزیستی تحویل دادند و حدود یک ماه هم در بهزیستی بودم؛ که بعد شرایطی پیش آمد که مرا آزاد کردند و دوباره به منزل دوستم رفتم تا این که با «هادی» آشنا شدم.

با «هادی» چگونه ارتباط برقرار کردی؟

اردیبهشت امسال بود و من در مقابل آرامگاه خواجه ربیع سرگردان پرسه می‌زدم که او را دیدم و با یک لبخند شماره تلفن خودش را به من داد ... من هم خیلی زود با او تماس گرفتم و این گونه روابط غیراخلاقی ما با یکدیگر شروع شد.‌

می‌دانستی او متاهل است؟

اول نه! ولی زمانی فهمیدم که دیگر تحت تاثیر حرف‌های عاشقانه او قرار گرفته بودم و نمی‌توانستم او را فراموش کنم! من تشنه محبت بودم و او هم چنان از عشق سخن می‌گفت و به من ابراز علاقه می‌کرد که دیگر دل باخته اش شدم و به این عشق خیابانی ادامه دادم. چرا که «هادی» مدعی بود قرار است نامزدش را طلاق بدهد! و مراحل طلاق نیز تا آخرین امضا پیش رفته است، ولی نامزدش به محضر نمی‌آمد تا آخرین امضا را پای برگه طلاق بزند!

قبل از آن به کس دیگری هم علاقه‌مند بودی؟

فقط با یک جوان دیگر در فضای مجازی آشنا شده بودم که تنها یک هفته آن هم به صورت تلفنی رابطه داشتم، ولی بعد پدر او متوجه شد و گوشی اش را گرفت.

چرا به دوستی‌های خیابانی روی آوردی؟

چون در مدرسه برخی از دوستانم از دوست پسرهایشان صحبت می‌کردند و من هم کنجکاو می‌شدم که چگونه در فضای مجازی این آشنایی‌ها شکل می‌گیرد. از سوی دیگر هم همیشه ترس داشتم که اگر پدرم متوجه ماجرا شود، چه بگویم! تا این که بالاخره به صورت مخفیانه وارد شبکه‌های اجتماعی شدم.

چرا با یک جوان متاهل دوست شدی؟

خودم هم نمی‌دانم! چون او چرب زبان بود و با حرف‌های عاشقانه مرا فریب داد.

در این مدت مواد مخدر هم مصرف کردی؟

نه! اگر چه جوانی که با او دوست بودم تریاک مصرف می‌کرد، ولی قصد داشت اعتیادش را ترک کند.

«هادی» چرا با نامزدش اختلاف داشت؟

او می‌گفت، همسرم از من بزرگ‌تر است و نمی‌خواست با او زندگی کند.

چند خواهر و برادر داری؟

دو خواهر و یک برادر کوچک‌تر از خودم دارم.

دختری که با او دوست بودی هم با پسری ارتباط داشت؟

فکر کنم او هم دوست پسر داشت، ولی مادرش نمی‌دانست او به مادرش گفته بود که مرضیه با مادرش دعوا کرده و مدتی نزد من می‌ماند! مادر او هم به خاطر تنهایی دخترش چیزی نمی‌گفت.

پشیمانی؟

مگر می‌شود این ماجرا‌های وحشتناک در زندگی یک دختر رخ دهد و او پشیمان نشود! کاش کنار خانواده ام باز می‌گشتم و از خیره سری دست برمی داشتم! کاش پدر و مادرم کمی شرایط سنی و روحی و روانی مرا بیشتر درک می‌کردند و به طریقی مرا از این لجبازی‌های کودکانه باز می‌داشتند. اما ...

کابوس هم می‌بینی؟

در این مدتی که بعد از قتل، فراری بودم هر شب با کابوس‌های وحشتناک از خواب می‌پریدم. صحنه‌ای را می‌دیدم که آن «عروس» در شعله‌های آتش می‌سوزد و مرا صدا می‌زند! شب‌ها از ترس بیدار می‌ماندم.

چه شد که فرار کردی؟

بعد از آن که فقط به خاطر هیچ و کل کل ساده، «عروس» را با بنزین به آتش کشیدم، اهالی خانه هم آمدند و من با کمک «هادی» او را به بیمارستان بردیم که بعد از آن ترسیدم و فرار کردم.

چه شد که خودت را به دستگاه قضایی معرفی کردی؟

عذاب وجدان رهایم نمی‌کرد. همواره با خودم می‌اندیشیدم حالا که زندگی یک زن جوان را به خاطر بی عقلی و یک عشق پوشالی نابود کرده ام باید تاوان بدهم و بیشتر از این موجب رنج خانواده او نشوم.

آخرین کلام؟

نمی‌دانم چه بگویم! هنوز باورم نمی‌شود که دست به این جنایت ترسناک زده ام! خانواده «عروس جوان» حق دارند با من هر رفتاری بکنند چرا که من با نادانی (گریه امانش نداد) او در میان‌های های گریه فریاد زد: غلط کردم!...

سابقه خبر

شانزدهم شهریور گذشته دختر نوجوانی با مراجعه به شعبه ۲۰۸ دادسرای عمومی و انقلاب مشهد (شعبه ویژه پرونده‌های جنایی) خود را تسلیم قانون کرد و پرده از راز وحشتناک سوختن عروس جوان در شعله‌های آتش برداشت! او به قاضی دکتر صادق صفری گفت: حدود ۳ ماه قبل در منزل جوان ۲۱ ساله‌ای بودم که با او از طریق ارتباط تلفنی آشنا شدم.

«هادی» متاهل بود و با نامزد ۲۷ ساله اش اختلاف داشت. آن روز «خدیجه» (مقتول) هم در خانه پدر شوهرش بود که در یک ساختمان زندگی می‌کردند. وقتی عروس جوان متوجه ارتباط بین من و هادی شد از من خواست تا زندگی او را متلاشی نکنم چرا که او مدعی بود هادی را دوست دارد.

ولی هادی از طریق من نامزدش را تحقیر می‌کرد که قصد ازدواج با مرا دارد و این گونه او را در تنگنای طلاق قرار داده بود. به همین خاطر مشاجره‌ای بین من و عروس جوان شروع شد و به توهین و ناسزا کشید که در این هنگام من دچار خشم آنی شدم و با ریختن ظرف حاوی بنزین بر پیکر عروس جوان، او را با فندک به آتش کشیدم و بعد هم او را با هادی به بیمارستان رساندیم که من از آن جا فرار کردم و ...

 به دنبال اعترافات صریح این دختر نوجوان، وی با دستور قاضی صفری به پلیس آگاهی منتقل شد و زیر نظر سرهنگ، ولی نجفی (رئیس دایره قتل عمد) مورد بازجویی‌های تخصصی قرار گرفت تا این ماجرای وحشتناک واکاوی شود.

منبع: فرارو

کلیدواژه: قتل عمد فضای مجازی عروس جوان ماجرا ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۱۲۷۷۲۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

قتل عجیب فروشنده مزون توسط دختر ۱۱ ساله

سرهنگ عبدالرضا ضربت از دستگیری مادر و دختری خبر داد که صاحب یک مزون لباس را کشته و دخترش را مجروح کرده بودند.

وی افزود: مرکز فوریت‌های پلیسی ۱۱۰ یک فقره درگیری منجر به قتل در یکی از محله‌های شهرستان شیراز را اعلام کرد که تیمی از ماموران انتظامی پاسگاه کفترک در محل حاضر شدند.

وی ادامه داد: در تحقیقات اولیه پلیس مشخص شد دختر ۱۱ ساله به همراه مادر ۴۰ ساله‌اش برای خرید لباس به یک منزل که مزون خانگی بود رفته بودند که پس از پرو کردن لباس، فروشنده زن این دو خریدار را مسخره کرد که پس از مشاجره منجر به درگیری شد.

جانشین فرمانده انتظامی شیراز ادامه داد: در بررسی‌های تکمیلی مشخص شد که دختر ۱۱ ساله پس از برداشتن سلاح سرد از آشپزخانه، فروشنده ۵۰ ساله را به قتل رساند.

ضربت بیان کرد: در ادامه درگیری، زن ۴۰ ساله (مادر قاتل) با سلاح سرد دختر مقتول را نیز مجروح کرد.

جانشین فرمانده انتظامی شیراز گفت: ماموران انتظامی تحقیقات خود را برای شناسایی و دستگیری متهمان آغاز کردند که با اقدامات فنی موفق شدند مخفیگاه قاتل و مادرش را شناسایی و در کمتر از ۶ ساعت آنان را در یکی از محله‌های شیراز دستگیر کنند.

وی با بیان اینکه مجروح به بیمارستان منتقل شد و در حال حاضر وضعیت جسمانی وی رضایتبخش است، گفت: متهمان برای سیر مراحل قانونی روانه دادسرا شدند.

منبع: ایرنا

tags # قتل سایر اخبار (تصاویر) عجیب‌ترین موجودات دریایی جهان؛ از شیطان دریایی تا ماهی خون‌آشام! حقایقی عجیب درباره اژد‌های کومودو؛ از بچه‌داری بدون جفت‌گیری تا شنیدن بوی خون از ۴ کیلومتری! چه کسی لباس را اختراع کرد؛ آیا انسان‌های اولیه همیشه لخت بودند؟ اولین قتل در جهان چگونه اتفاق افتاد؟!

دیگر خبرها

  • قتل عجیب فروشنده مزون توسط دختر ۱۱ ساله
  • قتل فروشنده به دست دختر ۱۱ ساله
  • قتل در مزون لباس
  • قتل هولناک در مزون لباس | دختر ۱۱ ساله قاتل شد | دستگیری قاتل و مادرش پس از فرار نافرجام
  • مجروح شدن مادر مقتول توسط مادر قاتل
  • دختر ۱۱ ساله فروشنده مزون لباس را با چاقو کشت
  • مراسم ازدواج باشکوه پیرمرد ۸۶ ساله (فیلم)
  • غرق شدن دختر 8 ساله در توکهور و هشتبندی میناب
  • حکم مرگ برای مادر و ۲ فرزندش در محکمه خانوادگی
  • قتل جوان ۲۰ساله به‌خاطر جای پارک خودرو